بازی با بزرگسالان

بازی با بزرگسالان

وجود یک رابطه صمیمی و همبازی شدن با یک بزرگسال مهربان برای ایجاد احساس اعتماد و ارزش، رفع نیازمندی ها، پاسخ به سؤالات و حل مشکلات کودک امری الزامی است، ولی در عین حال کنش متقابل با کودکان دیگر نیز نقشی عمده در این فرآیند بازی می کند. همسالان و همبازی ها در شکل گیری شخصیت، رفتار اجتماعی، نظام ارزشی و نحوه نگرش های یکدیگر دخالت دارند.

 

اگر فرزند شما تمام مدت با کودکان بزرگتر و یا بزرگسالان سروکار داشته باشند، همیشه احساس خواهد کرد «دیگران همه چیز را بهتر از من انجام مى‌دهند. من هر اندازه هم که تلاش کنم، مانند آنان نخواهم شد.» اما اگر کودک اکثر اوقات با بچه‌هاى کوچکتر همبازى باشد، یا با بزرگسالانى به سر برد که در هنگام بازى اجازه مى‌دهند او همیشه برنده باشد، یا به‌طور کلى بر روى موفقیت‌هاى او زیاد تکیه مى‌کنند، مغرور و متکبر خواهد شد. احتمالاً زمانى که چنین کودکى با همسالانى مواجه مى‌شود که هم‌بنیه یا تواناتر از او هستند و مانند پدر و مادر به او امتیاز نمى‌دهند، دچار مشکلاتى خواهد شد.

اگر قرار است کودک، در طول زمان، در جامعه با همسالان خود کنار بیاید و احساسى خوشایند داشته باشد، باید قواعد کارهاى جمعى و اشتراکى را با همبازى‌هاى خود بیازماید. در میان گروه همسالان، او سهل‌تر خواهد آموخت توانایى‌هاى خود را درست تخمین بزند، یک‌بار پیروز شود و بار دیگر تسلیم شود، زیرا اکثر آنان در یک سطح هستند و نیازها و مشکلات و امکاناتى مشابه دارند.

 

هنگامی که با کودکان بازی می کنید، دقت کنید که کودک بازی را رهبری کند نه شما، چون شما وقتی ابتکار عمل را به دست می گیرید، کودک احساس حقارت و ناتوانی می کند. به عنوان مثال، وقتی کودک می خواهد خود قطار برقی ای را که به او هدیه داده اند به کار اندازد، فوراً والدین خود را جلو انداخته، به او طرز کارش را یاد می دهند یا وقتی می خواهد از درون اسباب بازی سر درآورد و آن را باز و بسته کند، طاقت نیاورده و راه حل را به او می گویند و او را از کشف و تجربه شخصی محروم می کنند و سرانجام وقتی کودک برای ساختن چیزی کاغذی را می برد، والدین مدتی به کوشش او نگاه می کنند، سپس قیچی را از دست او می گیرند و می گویند: «بده به من برایت ببرم. می بینی چه خوب درآمد؟»

 

کودک نگاه می کند و می بیند ساخته پدر بهتر از کار درآمد. آن گاه صفحه کاغذ دیگری را به پدر می دهد و از او تقاضا می کند چیز دیگری برایش ببرد و پدر نیز، که از موفقیت خود خرسند است، با علاقه این کار را انجام می دهد. کودکان چنین والدینی فقط آنچه را که اولیای آن ها انجام می دهند، تکرار می کنند و عادت نمی کنند بر مشکلات فایق آیند و به طور مستقل خصلت های خوب را رشد و پرورش دهند.

هر وقت والدین طرز کار وسیله ای را بدون درخواست خود کودک به او بگویند و اجازه ندهند خودش آن را کشف کند، در واقع شادی کشف کردن و لذت پیروزی بر موانع و مشکلات را از او سلب کرده اند. در چنین کودکانی، بی اعتمادی به نیروهای خود و ترس و وحشت از شکست رشد می کند. در واقع، به کودک این احساس را القا کرده اند که او موجودی ضعیف، حقیر و وابسته به کمک دیگران است. بدین ترتیب، این گونه کودکان پس از بزرگ شدن و ورود به اجتماع، همیشه دنبال تکیه گاهی برای رفع مشکلات خود می گردند.

 

ضمن بازی با کودک توجه او را به قوانین و مقررات بازی جلب کنید و هر جا جریمه ای به او تعلق می گیرد، جریمه اش کنید و هر جا پاداشی می یابد، پاداشش را بدهید. هر وقت کودک خسته شد بازی را تمام کنید، ولی اگر با شور و شوق بازی را ادامه می دهد مانع نشوید، ولو اینکه کم کم نقش خود را در بازی کم کنید و خود را به تدریج کنار بکشید.

 

به هنگام بازی، هر وقت کودک اشتباه می کند، او را سرزنش و تحقیر نکنید، با شکیبایی به او کمک کنید تا اشتباهش را رفع کند. دقت داشته باشید که اگر کودک به دفعات در بازی شکست بخورد و ناکام شود (بیش از سه تا چهار بار شکست)، به لحاظ روانی آثار نامطلوبی بر او می گذارد و اعتماد به نفس خویش را از دست می دهد. پس با رعایت قوانین و مقررات، رعایت عدل و انصاف و گذشت و شکیبایی بگذارید کودک تصویر یک همبازی ایده آل را در وجود شما ببیند تا به نوبه خود بتواند همبازی خوبی برای دوستانش باشد.

 

وقتی کودک به هنگام بازی با عصبانیت و پرخاشگری نسبت به عروسکش پرخاش می کند، او را کتک می زند، موهایش را می کشد و یا دست او را می کند، والدین به عنوان همبازی نباید مانع کارهای او شوند؛ بلکه باید با همدلی به کودک خود کمک کنند تا عواطف و احساسات خویش را در خلال بازی بروز دهد و از این طریق کودک را در ابراز و بیان ناراحتی ها، حسادت ها و ترس هایش یاری دهند.

 

به هنگام بازی با کودک، بگذارید او در عالم تخیل خویش سیر کند. هر شیئی را هر چه می خواهد، بنامد. مثلاً، اگر کودک به یک قطعه چوب می گوید «این اسب من است» یا این که آن چوب را تفنگ محسوب می کند، به او نگویید این چوب چه شباهتی با تفنگ و اسب دارد؟ بلکه بگویید :خوب، اسب خودت را آب بده، بگذار اسبت استراحت کند، چه اسب تیزرویی داری، برو مسابقه بده و …

 

به هنگام بازی تخیلی، کودک نیاز دارد که به سرعت پاسخ بگیرد، بنابراین باید دنیای کودک را درک کرده و با او همراه شد.

بعضی از کودکان به هنگام بازی اگر برنده نشوند، عصبانی و ناراحت می شوند. والدینی که نمی خواهند فرزندشان را ناراحت ببینند، صحنه بازی را طوری ترتیب می دهند که کودکشان برنده شود.

 

این گونه عملکرد از نظر تربیتی به دلایل زیر صحیح نیست:

این کودکان خودخواه، مغرور و آسیب پذیر خواهند شد.

این کودکان توانایی، قدرت و نیز شانس خود را بیش از حد واقعی تخمین می زنند.

به هنگام بازی با همسالان دوست دارند همیشه برنده شوند و در صورتی که برنده نشوند، از نظر روحی و روانی آمادگی پذیرش شکست را ندارند و تحمل واقعیت برایشان تلخ است.

 

بنابراین، کودک باید در بازی بیاموزد که در زندگی شکست هم وجود دارد و نباید به خاطر عدم موفقیت، بلافاصله از همه چیز صرف نظر کرد


0 مرتبه
0 مرتبه

نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات